کد مطلب:173079 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:228

عاشورا رمز تداوم اسلام
آن چه از سخنان درر بار و موضع گیری های امام حسین علیه السلام در طول نهضت برمی آید، این است كه قیام امام برای تحقق امر به معروف و نهی از منكر در جامعه اسلامی بوده و حضرت پیوسته بر این فریضه بسیار مهم كه اصل و اساس تمام فرایض و واجبات است، در موارد و مواقع گوناگون، حتی در روز عاشورا، تأكید می نماید.

علت این كه امام حسین علیه السلام در دوران حكومت غاصبانه معاویه قیام نكرد با این كه او نیز ستمگری جنایتكار و تبهكاری فاسد و نالایق بود، بلكه اساس تمام زشتی ها و خیانت ها و انحراف ها شخص معاویه است و یزید تمام بدیها و فسادها را از پدر پلیدش ارث برده، شاید این باشد كه معاویه با آن همه خباثت، مردی زیرك و فریبكار بود و به صورت ظاهر، دین را بازیچه قرار نمی داد و تجاهر به فسق و تباهی نمی نمود، هر چند برای نابودی دین نقشه ها می كشید و با پیروان امیرالمؤمنین علیه السلام بدترین رفتارها را می نمود.

روزی كه معاویه به هلاكت رسید و یزید بر اریكه قدرت تكیه زد و مقام والای خلافت اسلامی را با زور سر نیزه اشغال نمود، همان برنامه سیاه و ننگین پدرش را ادامه داد و همان دیكتاتوری ها و ستمگری ها و حق كشی ها را دنبال كرد، با این تفاوت كه آشكارا با احكام اسلام بازی نمود و مركز صدارت را مركزی برای قمار بازی، می گساری، انحرافات اخلاقی و تبهكاری قرار داد، و نه تنها خلافت را به بازی گرفت و پشت پا به احكام دین زد، بلكه اصل اسلام را به عنوان یك دین الهی منكر شد و رسالت پیامبر را زیر سؤال برد و بنی هاشم را حاكمانی سلطه جو معرفی كرد كه چند صباحی آمدند و حكومت كردند و اینك نوبت به من رسیده كه از حكومت و قدرت كام دل برگیرم، هر چه بادا باد و با اشعار معروفش وحی و نوبت و همه اصول اسلامی را علنا منكر شد و به مسخره گرفت.



لعبت هاشم بالملك فلا

خبر جاء و لا وحی نزل



این جا دیگر جای درنگ برای یك مرد الهی كه وارث انبیا و اولیا است و سبط پیامبر و امام به حق است، نمی باشد، باید به سرعت قیام كرد تا آن همه رنج و محنت های نیای بزرگوارش، پدر و مادر و برادر پاك و مطهرش از بین نرود.

این جا باید قیام كرد و از اسلام و قرآن دفاع نمود چه مردم یاریش كنند و چه غدر كرده و بیعتش را بشكنند.

امروز روزی است كه یزید ستم كار، بنیان و شالوده دین را می خواهد. از بیخ و بن بركند و خون پاك شهیدانی كه در راه احقاق حق ریخته شده و اسلام را آبیاری نموده، پایمال نماید. و چه كسی سزاوارتر از حسین كه در برابر این تبهكار ملحد بایستد و قرآن و اسلام را حفظ كند و مسلمانان را از انحراف و به


بی راهه رفتن نگه دارد.

از این روی در پاسخ والی مدینه كه از حضرتش خواسته بود با یزید بیعت نماید، چنین فرمود:

ما اهل بیت پیامبر و معدن رسالت هستیم. منزل ما فرودگاه فرشتگان است. خداوند از ما آغاز كرده و به ما ختم می كند. و یزید مردی است می خوار، قاتل نفس محترمه (بی گناهانی كه خدا قتلشان را حرام دانسته)، تبهكار آشكار و شخصی مانند من هرگز با شخصی مانند او بیعت نمی كند، ولی به هر حال صبح بر ما و شما سر می زند و به زودی می بینید و می بینیم چه كسی سزاوارتر به خلافت و جانشینی پیامبر است!

آری! اگر حسین علیه السلام قیام نمی كرد و در برابر آن همه فساد و كژی، سكوت اختیار می نمود، هر چند زندگی آرام و بی دغدغه ای داشت و شاید خیلی هم با عزت و احترام بود، ولی قطعا سكوت او فرصتی زرین به یزید و یزیدیان می داد كه نقشه های شوم شیطانی خود را اجراء كنند و به آمال و آرزوی دیرینه شان برسند و از اسلام اثری نماند چنان چه پیوسته معاویه آرزو می كرد روزی برسد كه صدای شهادتین از مأذنه بلند نشود و نام مبارك رسول الله از زبان ها و نوشته ها برداشته شود.

این جا است كه قیام حسین علیه السلام، اسلام را دگر بار زنده كرد و لذا پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «حسین منی و أنا من حسین» حسین از من است و من از حسینم؛ یعنی حسین ادامه دهنده راه وحی و زنده نگه دارنده اسلام و قرآن است.

چه خوش است سخن یار و پیر مراد، كه در این زمینه فرمود:

اگر عاشورا و فداكاری خاندان پیامبر نبود، بعثت و زحمات جان فرسای نبی اكرم را طاغوتیان آن زمان به نابودی كشانده بودند. و اگر عاشورا نبود، منطق جاهلیت ابوسفیانیان كه می خواستند قلم سرخ بر وحی و كتاب بكشند و یزید - یادگار عصر تاریك بت پرستی - كه به گمان خود با كشتن و به شهادت كشیدن فرزندان وحی، امید داشت اساس اسلام را برچیند و با صراحت و اعلام «لاخبر جاء و لا وحی نزل» بنیاد حكومت الهی را بركند، نمی دانستیم به سر قرآن كریم و اسلام عزیز چه می آمد؟ لكن اراده خداوند متعال بر آن بوده و هست كه اسلام رهایی بخش و قرآن هدایت افروز را جاوید نگاه دارد و با خون شهیدانی چون فرزندان وحی احیا و پشتیبانی فرماید و از آسیب دهر نگه دارد، و حسین بن علی آن عصاره ی نبوت و یادگار ولایت را برانگیزد تا جان خود و عزیزانش را فدای عقیده خویش و امت معظم پیامبر اكرم نماید تا در امتداد تاریخ، خون پاك او بجوشد و دین خدا را آبیاری فرماید و از وحی و ره آوردهای آن پاسداری نماید. [1] .

اكنون امام حسین علیه السلام می خواهد قیام كند. از كجا باید آغاز كرد؟ آیا كافی است كه در مدینه بماند و در محدوده كوچكی علیه دستگاه ستمگر یزید تبلیغات كند یا این كه جای دیگری برود كه بیش تر مجال تبلیغ و فعالیت دارد.

آری! امام حسین علیه السلام، مكه را برای تبلیغ و حركت علیه یزید اختیار كرد. در آن جاست كه مسلمانان از


هر شهر و روستا جمع می شوند، گرد هم می آیند و از مسایل اسلام باخبر می شوند. امام حسین هم كه هیچ وسیله تبلیغاتی جز سخن گفتن ندارد، پس بهتر است در آن جا به فعالیت بپردازد و جهان اسلام را در جریان امور قرار دهد.

و سرانجام شب یكشنبه، دور روز مانده به آخر ماه رجب، همراه با برادران، فرزندان و برادر زادگان و اهل بیتش، مدینه را به قصد مكه ترك می كند. هنگام حركت این آیه را زمزمه می كند:

(فخرج منها خائفا یترقب قال رب نجنی من القوم الظالمین)

روز سوم شعبان وارد مكه می شود. در منزل عباس بن عبدالمطلب فرود می آید، اهل مكه كه از جریان مسافرت امام علیه السلام خبردار می شوند به دیدن حضرت می آیند.

مردم مكه آگاه می شوند كه حضرت به عنوان اعتراض از مدینه هجرت كرده و به مكه آمده است. اخبار به شام مركز حكومت یزید می رسد و به زودی تقریبا تمام مردم در جریان امر قرار می گیرند.

شخصیت های كوفه كه خبردار می شوند حسین علیه السلام به مكه آمده است، گردهم می آیند و تصمیم می گیرند كه حسین را دعوت كنند كه به كوفه - مركز حكومت پدرش امیرالمؤمنین - بیاید و قدرت را به دست بگیرد و با دولت ستمگر نبرد نماید.

امام حسین علیه السلام برای آزمایش، حضرت مسلم پسر عمو و سفیر عزیزش را به كوفه می فرستد. پنج روز از ماه شوال گذشته كه مسلم وارد كوفه می شود. اشراف و اعیان قوم از او پذیرایی كرده، با كمال احترام و تقدیر از او استقبال می كنند یزید كه سخت از اوضاع سرگردان شده و به وحشت افتاده است فورا از عبیدالله بن زیاد - كه والیش در بصره بود - می خواهد كه بی درنگ بصره را ترك و به كوفه وارد شود و با شدت، اوضاع را كنترل كند.

خلاصه از سویی مردم با مسلم بیعت می كنند و از سویی دیگر، ابن زیاد مردم را به بیعت با یزید فرامی خواند و تهدید می كند كه اگر كسی با مسلم كوچك ترین رفت و آمد و مراوده ای داشته باشد، فورا كشته می شود، كوفیان مسلم را رها می كنند و ابن زیاد پس از چند روز درگیری مسلم را به طور فجیعی به شهادت می رساند.

از آن سوی امام حسین علیه السلام هشت روز از ذیحجه گذشته آماده ی ترك مكه می شود. حج خود را مبدل به عمره مفرده می كند زیرا نمی خواهد حرمت خانه خدا با ریختن خونش، شكسته شود.

قبل از خروج از مكه، در میان مردم خطبه ای می خواند كه در آن خطبه به مردم می فهماند او برای خدا قیام كرده و از مرگ هیچ هراسی ندارد، و می بیند كه به زودی خون خود و یارانش در سرزمین كربلا ریخته می شود ولی راهی جز قیام نمانده است. پس هر كه می خواهد در راه اهل بیت، جانش را نثار كند و با خدا معامله نماید و در روز رستاخیز روی سفید باشد، با او همراه شود چرا كه او صبح عازم سفر است. رضای خدا در رضایت اهل بیت است. این گوی و این میدان. بسم الله.

حسین علیه السلام در میان راه از مكه تا كربلا، هر جا رسیده است، سخن از فساد دستگاه حاكم گفته و امر به معروف نموده و از منكر نهی فرموده و مردم را به حركت و قیام علیه حكومت غاصب و ستمگر دعوت نموده است. او پیوسته فریاد می زند: «من مرگ در راه خدا را سعادت و زندگی را همراه با ستمگران،


بدبختی و شقاوت می دانم.» امام حسین علیه السلام فلسفه قیام خود را چنین بیان فرمود:

ای مردم! رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: هر كه حاكم ستمگری را ببیند كه حرام خدا را حلال كرده و پیمانش را شكسته و با سنت رسول خدا به مخالفت برخاسته و در بین بندگان خدا با ظلم و حق كشی، حكومت می كند و علیه او در رفتار و گفتار، در قول و عمل قیام نكند، بجاست كه خداوند او را با همان ستمگر محشور نماید..

روز عاشورا نیز حضرت امام حسین علیه السلام خطبه خواند و مردم را نصیحت كرد و از ریختن خونش بر حذر داشت و ضمن بیان انگیزه قیامش، یزیدیان را برای همیشه رسوا و مفتضح ساخت:

... هیهات منا الذلة؛ ممكن نیست ذلت و خواری را برای خود برگزینیم...

مسلم این است كه امام حسین علیه السلام، در تمام مدت قیام و نهضت جاودانه اش، لحظه ای از تبلیغ و امر به معروف فروگذار نكرد و غرض اصلی قیامش اصلاح امور جامعه بود، كه خود چنین فرمود:

من بیهوده و ستمگرانه قیام و خروج نكردم، بلكه غرض و هدفم اصلاح در میان امت جدم است. امام حسین علیه السلام كه جز خدا را نمی بیند، همه چیز را در راه رضای محبوب نثار می كند؛ حتی به اسارت خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام تن در می دهد، تا روی محبوب را ببیند.


[1] پيام امام خميني قدس سره در تاريخ 16 / 3 / 60.